صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۰۳: بر دشمنان شمردم عیب نهانی خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دشمنان شمردم عیب نهانی خویش خود را خلاص کردم از پاسبانی خویش خلق محمدی رابا زر که جمع کرده است؟ یارب که برخورد گل از زندگانی خویش ازتیشه حوادث از پای درنیایم پشتم به کوه طورست از سخت جانی خویش درپیش چشم من گل خندید،سوختندش چون صرف خنده سازم عهد جوانی خویش از فیض خامشیهاست رنگینی کلامم چون غنچه صد زبانم از بی زبانی خویش خون من و می لعل بایکدیگر نجوشند چون گل عزیز دارم رنگ خزانی خویش از طاق دل فکنده است آیینه را غرورش خود هم ملال دارداز سر گرانی خویش دیدم که خاطرگل از من غبار دارد چون شبنم سبکروح بردم گرانی خویش در دشت با سرابم در بحر یار آبم چون موج در عذابم از خوش عنانی خویش صائب ز کاردانی در دام عقل افتاد اینش سزا که نازد برکاردانی خویش صائب تبریزی