صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۲۲: گذشته است ز تعریف،قد رعنایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گذشته است ز تعریف،قد رعنایش الف کشد به زمین سرو پیش بالایش زسوزن مژه خویش چشم آن دارم که چشم خویش بدوزم به چشم شهلایش حریف تلخی بادام چشم او که شود؟ تلافی ار ننماید لب شکرخایش به رنگ هاله فلکها تمام آغوشند که سر زند ز افق ماه عالم آرایش همان حلاوت کنج دهان به کام رسد به هرکجا که زنی بوسه از سراپایش ز انفعال فلاخن کند ترازو را اگر به خانه زین بنگرد زلیخایش (فتدرهش به خیابان عمر جاویدان چو سایه هرکه تواند فتاد درپایش ) مرا به گلشن جنت چه می بری صائب؟ فکنده است مرا دربهشت سودایش صائب تبریزی