صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۰۶: نشد زسیلی خط چشم مست،هشیارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشد ز سیلی خط چشم مست، هشیارش دگر که می کند از خواب ناز بیدارش چگونه عاشق ازان روی چشم بردارد؟ که آب، رو به قفا می رود ز گلزارش ز جان و دل شود از جمله پرستاران فتاد دیده هر کس به چشم بیمارش میان نازک او همچون به خود پیچد اگر ز رشته جانها کنند زنارش فتاده است سخنهاش آنقدر دلچسب که می رسد به دل از گوش پیش، گفتارش به چشم پاک نیاید مرا پریرویی که شسته از عرق شرم نیست رخسارش به سیم قلب خریده است ماه کنعان را دهد به قیمت اگر نقد جان خریدارش ز رفتنش نروم چون ز جای خود صائب که سیل خار و خس طاقت است رفتارش صائب تبریزی