صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۸۲: داغدار از عرق شرم شود نسرینش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داغدار از عرق شرم شود نسرینش آب گردد ز اشارت بدن سیمینش بوی مشک ازنفس سوخته اش می آید در دل هرکه کند ریشه خط مشکینش این چه لطف است که چون سرو شود مینارنگ از بغل گیری آیینه تن سیمینش آب چون آینه رفتار فراموش کند سایه برآب روان گر فکند تمکینش نتوان بافت بغیر از لب و دندان نگار ماه عیدی که هم آغوش بودپروینش نه چنان چشم چو بادام تو تلخ افتاده است که شکر خواب به افسانه کند شیرینش سینه اش کان بدخشان شود از باده لعل هرکه از دست بود همچو سبو بالینش آتشی هست نهان در دل صائب که مدام می چکد خون چو کباب ازنفس رنگینش صائب تبریزی