صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۷۰: برتو دوزخ شده از کثرت عصیان آتش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برتو دوزخ شده از کثرت عصیان آتش ورنه در چشم خلیل است گلستان آتش زلف و خط چهره او را نتواند پوشید درته دامن شبهاست نمایان آتش دوزخ از سردی ایام بهشتی شده است می کند جلوه گل فصل زمستان آتش گر چه از سنگدلان است،ز خوی تو شده است چون شرر در جگر سنگ گریزان آتش دوزخ سوختگان صحبت بی مغزان است که به فریاد درآید زنیسان آتش برحذر باش ازان لب چو شود گرم عتاب طرفه شوری است چو افتد به نمکدان آتش ژاژ خارا نبود بی سخن پوچ،حیات می شود از خس و خاشاک فروزان آتش سرو دودی است که ازآتش گل خاسته است تا که زد از نفش گرم به بستان آتش ؟ چه کند زخم زبان با جگر سوختگان ؟ خار را گل کند از سینه سوزان آتش نیست از هیزم تر گریه آتش که شده است پیش رخسار عرقناک تو گریان آتش برق با شوخی مژگان تو دامی است به خاک هست باتندی خوی تو به فرمان آتش حسن یوسف کند آن روز جهان را روشن که ز رویش جهد از سیلی اخوان آتش در ته دامن فانوس گریزد صائب بس که داغ است ازان چهره خندان آتش صائب تبریزی