صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۳۶: شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش ز راه آب چون دزدان رودسرو چمن بیرون به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو سرافرازش خدا از آفت نزدیکی این ره را نگه دارد که من کیفیت انجام می یابم ز آغازش مشو نومید از لطفش به خواری ها که پرتو را به خاک ار افکند خورشید،با خود می برد بازش اگر صد بار برخیزد، همان بر خاک بنشیند به بال دیگران هرکس بود چون تیر پروازش مگر مژگان گیرایش عنان داری کند، ورنه نگه می لغزد از رخساره آیینه پردازش سر سودا ندارد بی نیازیهای او صائب وگرنه می فروشم من دو عالم رابه یک نازش صائب تبریزی