صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۲۶: چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش ؟ ز طوق قمریان خلخال دارد سرو آزادش نمی دانم ز خونریز کدامین صید می آید که می پیچد به خود چون زلف جوهر تیغ فولادش زبس از زلف او در شانه کردن مشک می ریزد چوپای شمع تاریک است پای سرو آزادش گرانی می کند بر خاطرش یادم،نمی دانم که بااین ناتوانی چون توانم رفت ازیادش ندارد بلبل ما طاقت ناکامی غربت مگر رحمی کنند و با قفس سازند آزادش نه لاله است این که دارد تربت فرهاد را دربر که با این گوش سنگین خون چکاند از سنگ فریادش اگر صائب مقیم گلشن فردوس خواهدشد نخواهد رفت از خاطر هوای سیر بغدادش صائب تبریزی