صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۸۴: چهره زرین چو باشد مخزن زر گومباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چهره زرین چو باشد مخزن زر گومباش هست چون سد رمق سد سکندر گو مباش ازخشن پوشی چه پروا عارف دل زنده را؟ پشت این آیینه روشن گهر زر گومباش در گلستان بی پر و بالی است تشریف وصال بلبلان را قوت پرواز در پرگو مباش با دل روشن چراغ روز باشد آفتاب دربساط آسمان خورشید انورگو مباش ساده لوحی خار پیراهن شمارد نقش را خانه آیینه روشن مصور گو مباش همت عالی است مستغنی ازین دنیای پوچ بیضه عنقا هما رادر ته پرگو مباش از گل ابری چه شوکت می فزاید بحر را دل چو شد از عشق پرخون دیده تر گو مباش غنچه خسبان راچو هست از کاسه زانو شراب باده گلرنگ در مینا و ساغر گو مباش چون خودآرایان دنیا خرج چشم بد شوند جامه و دستار مارا برسر و برگو مباش من که صائب لعل سازم سنگ را ازخون دل در زمین چون تنگ چشمان گنج گوهر گو مباش صائب تبریزی