صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۴۷: دردی که سازگار تو گردد دواشناس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردی که سازگار تو گردد دواشناس زهری که خوشگوار شد آب بقاشناس نان جوین خویش به از گندم کسان پهلوی خشک خویش به از بوریا شناس هر طایری که سایه به فرق تو افکند از بهر فال، سایه بال هماشناس از هردری که دست کرم رو گشاده نیست چون برق و باد بگذر و دارفناشناس هرخون که در دل تو کند دور آسمان خون جگر مخور، می لعلی قباشناس آب مروت از قدح هیچ کس مجوی خود را حسین و روی زمین کربلاشناس چون عقل عشق رابشناسد چنان که هست ؟ عیسی شناس نیست طبیب گیاشناس خود را ز چار موجه تدبیر وارهان دارالامان خاک، مقام رضاشناس هر آدمی که نیست دراو رنگ مردمی بی قدر و اعتبار چو مردم گیاشناس این آن غزل که گفت نظیری خوش سخن اقبال اهل دل ز قبول خداشناس صائب تبریزی