صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۲۵: درد پیری را جوانی می کند درمان و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد پیری را جوانی می کند درمان و بس آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ کس در بیابان طلب چون گردباد از ضعف تن گرد می خیزد زمن تا راست می سازم نفس از فغان و ناله خود دربیابان طلب حاصلی غیر از غبار دل ندارم چون جرس عندلیب دوربینی کز خزان داردخبر دربهاران بر نمی آرد سر از کنج قفس حرص رابسیاری نعمت نسازد سیر چشم می زند درشکرستان دست خود بر سر مگس دل چو روشن شد کند کوتاه دست نفس را پرتو مهتاب با دزدان کند کار عسس تازه رو را درنظرها اعتبار دیگرست صرف می گردد به عزت میوه های پیشرس حرص از آب و علف سیری نمی داند که چیست اشتهای شعله را هرگز نسوزد خارو خس نفس چون مطلق عنان گردید طغیان می کند این سگ دیوانه راکوتاه کن صائب مرس صائب تبریزی