صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۰۴: به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز گران نگشته ازین خاک آستان برخیز گره مشو به دل خاک تیره چون قارون چوعیسی از سر این تیره خاکدان برخیز چو تخم اشک ممان از فسردگی در خاک چو آه گرم شو از سینه جهان برخیز اجل نیامده جان را به طاق نسیان نه روان نگشته قضا از سر روان برخیز دمادم است که در خرمن تو افتاده است ز زیر تیغ شرربار کهکشان برخیز ز گریه دل شب، روی شمع نورانی است تو نیز شب به دو چشم شررفشان برخیز مده ز دست گریبان غنچه خسبی را گل صباح، گل از بستر گران برخیز تلاش عالم بالای خاکساری کن به صدر اگر بنشینی، ز آستان برخیز نفس شمرده زدن صبح را جوان دارد توهم شمرده نفس خرج کن، جوان برخیز پل شکسته به سیلاب برنمی آید ز راه اشک من ای طاق کهکشان برخیز محک چه صرفه برد از زر تمام عیار؟ ز پیش راه من ای سنگ امتحان برخیز منه به دوش عصا بار ناتوانی خویش شراب کهنه به دست آور و جوان برخیز زبان طرز نظیری است صائب این مصرع که پیش ازان که نگردیده ای گران برخیز صائب تبریزی