صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۷۰۱: اگر چه دردلم از ترکش است افزون تیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر چه دردلم از ترکش است افزون تیر همان به شست تو خمیازه می کشم چون تیر به بال عاریه دارم طمع ز ساده دلی که از سپهر مقوس برون جهم چون تیر کند جلای وطن سرخ روی مردان را که در کمان نکند روی خویش گلگون تیر نمی شود دو جهان سنگ ره خداجو را کز این دو خانه به یکبار می جهد چون تیر مکن به حرف بزرگان زبان طعن دراز ز عقل نیست فکندن به سوی گردون تیر به لب ز سینه به تدریج می رسد آهم به یک نفس نکند قطع بر مجنون تیر چو سود آه ندامت چو فوت شد فرصت؟ به صید کشته، زترکش میار بیرون تیر به خاک و خون سفرش منتهی شود صائب به بال عاریه هر کس سفر کند چون تیر صائب تبریزی