صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۶۷: چین پیشانی ما شد مه عید آخر کار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چین پیشانی ما شد مه عید آخر کار آن چه می جست دل غمزده، دید آخر کار بی نسیم سحری غنچه ما خندان شد قفل از پره خود ساخت کلید آخر کار ماه عیدی که ز آفاق طلب می کردیم از غبار دل ما گشت پدید آخر کار دانه سوخته ماز عرق ریزی سعی چون شرر از جگر سنگ دمید آخر کار آب شد گر چه دل شبنم ما از گردش اینقدر شد که به خورشید رسید آخر کار ورق دیده یعقوب همین مضمون است که شود صبح طرب چشم سفید آخر کار گر چه از چهره گل شبنم ما دور افتاد به لب تشنه خورشید رسید آخرکار کاش در جوش گل از خاک مرا بر می داشت پرو بالی که به فریاد رسیدآخرکار ثمر تلخی ایام تهیدستی بود ازنبات آنچه چشاندند به بید آخرکار از وصال رخ او کامرواشد صائب انتقام خود از ایام کشید آخرکار صائب تبریزی