صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۴۴: به نادانی کند اقرارهرکس هست داناتر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به نادانی کند اقرارهرکس هست داناتر زحیرت پرده خواب است هر چشمی که بیناتر نهفتم دردل صد پاره رازعشق ازین غافل که بوی گل زبرگ گل شود صد پرده رسواتر به پیری گفتم ازدامان دنیا دست بردارم ندانستم که درخشکی شود این خار گیراتر زسنگینی شودکم لنگر تمکین فلاخن را دل دیوانه از بند گران گرددسبکپاتر مکن فکر اقامت درجهان گربینشی داری که از ریگ روان کوه است اینجا دشت پیماتر رعونت از شکست آرزو شد نفس راافزون که سازد آتش افسرده را خاشاک رعناتر یکی صد شد زحرف تلخ،شور آن لب میگون که از تلخی می گلرنگ می گردد گواراتر ریاض حسن او آب وهوای سرکشی دارد که باشد سبزه خوابیده اش از سرو رعناتر نبندد حجت ناطق زبان منکران ،ورنه زعیسی روی شرم آلود مریم بود گویاتر سفیدیهای مو غماز گردد رو سیاهی را که باشد در میان شیر خالص موی رسواتر زبال افشانی پروانه روشن می شود صائب که عاشق درفراق از وصل می باشد شکیباتر صائب تبریزی