صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۲۴: چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر قامت خم شد کمند عمر را تاب دگر خواب غفلت خانه در چشم گرانجانی که کرد می شود شور قیامت پرده خواب دگر از دل چاک است ما را قبله حاجت روا رو نمی آریم هر ساعت به محراب دگر شسته ایم از عالم اسباب ما هرچند دست حلقه بر در می زند هر لحظه سیلاب دگر گر چه پیری قامت ما را کمان حلقه ساخت بهر سرگردانی ماگشت گرداب دگر گرچه پیری برد گیرایی ز دست اختیار هر سرمو گشت برتن نبض بیتاب دگر گرچه در جمعیت اسباب پریشانی است جمع می پرد چشمم همان در جمع اسباب دگر صائب تبریزی