صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۶۱: سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد از ما چه می توان بردباماچه می توان کرد از خواب غفلت ما در سنگ چون شرر ماند شوقی که کوهها را ابر سبک عنان کرد امید خانه سازی از عاشقان مدارید از خارخار نتوان سامان آشیان کرد شوری که در دل ماست شوقی که در سرماست از سنگ می تواند سرچشمه ها روان کرد شیرین کلامی ما کاری که کرد با ما چون خواب صبح ما را در دیده ها گران کرد ای ابر بی مروت تا چند خشک مغزی ما را غبار خاطر از دیده ها نهان کرد با شوخ چشمی عشق کوه شکیب هیچ است در سنگ این شرررا پنهان نمی توان کرد سررشته تأمل هر کس که داد از دست چون شمع صائب آخر سردرسرزبان کرد صائب تبریزی