طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۸: از دیده ام فکندی وهنگام آن نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دیده ام فکندی وهنگام آن نبود کردی جدائی از من و شرط آنچنان نبود ما را شبی بکوی تو ماندن گمان نبود چندان گمان بحوصله آسمان نبود کشتی نهانم و بتو ترسم گمان برند بر دامن تو کاش زخونم نشان نبود خوابت ربوده بود خیال کسی؟ که دوش می گفتمت فسانه و گوشت بر آن نبود کم کن جدا که دوش بمحفل ز خوی تو بس شکوه ها که بود مرا و زبان نبود در دم نهفته بود دریغا ببزم وصل کاین بر زبان هیچکسم ترجمان نبود اشکم بدیده سوخت دریغا زتاب دل ای کاش رهزنی پی این کاروان نبود شد قسمتم طبیب چو وصلش، اجل رسید صد حیف زندگانی ما جاودان نبود طبیب اصفهانی