طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴: مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند که عهد بندد و بی موجبی بهم شکند براه عشق توام کاش هر کجا خاری است گهی بدیده خلد گاه بر قدم شکند فتاده ام چو بدامت خدای را صیاد روامدار که بال و پرم بهم شکند بساغر دل پرخون ما چه خواهد کرد کسی که جام جمش گردهی بهم شکند ببزم خاص مخوان غیر را که می ترسم از آن ستم دل خاصان محترم شکند چمن نگر که زمانش نمیکشد تا شام گلی که طرف کله را به صبحدم شکند وصال گاه بگاهم بدل چه خواهد کرد چنین که از ستم هجر دمبدم شکند طبیب جز دل افسرده ات که پرخون است کسی ندیده سفالی که جام جم شکند طبیب اصفهانی