طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲: عشقم آتش زد و از وی اثری پیدا نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشقم آتش زد و از وی اثری پیدا نیست وه ازین آتش پنهان شرری پیدا نیست بخدنگم چوزدی سینه گرمم مشکاف که ز پیکان تو در دل اثری پیدا نیست شمع آخر شد و پروانه ز پرواز نشست چکنم آه شبم را سحری پیدا نیست بخت بدبین که اسیریم بکاخی که درو رخنه ای نیست هویدا و دری پیدا نیست همه عشاق ز خونین جگرانند و چو من زآنهمه عاشق خونین جگری پیدا نیست رحمتی کن تو درین بادیه ای ابر عطا بزلال تو زمن تشنه تری پیدا نیست زورق افکندم و امید سلامت دارم در محیطی که ز ساحل اثری پیدا نیست تو چو خورشید جهانتابی و در کشور حسن جلوه کن جلوه که چون تو دگری پیدا نیست گشته سرگرم طواف حرم، آتش نفسی که زمرغان حرم بال و پری پیدا نیست بس گهر ریخته در مخزن اندیشه ولی چون خیال تو گرامی گهری پیدا نیست هر کسی کشت نهالی و بری داد طبیب کشته ماست که او را ثمری پیدا نیست طبیب اصفهانی