طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۹: به همواری تهی کن از غم لیلی و شان دل را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به همواری تهی کن از غم لیلی و شان دل را ازین وادی بکش ای ساربان آهسته محمل را مکن کاوش زمژگان پیش از این بادل که جز مهرت ندارد گوهری کاویده ام گنجینه دل را بگاه کشتنم از رخ چه سودا پرده برداری که از دیدار گل حسرت فزاید مرغ بسمل را کند چون عزم کشتن قاتلم زین بیشتر ترسم نمی خواهم بخون آلوده بینم دست قاتل را حریفان گرم صحبت با تو در بزم و بحسرت من کنم تا چند از بیرون در نظاره محفل را درین وادی خدا داند که خاک من کجا باشد گرفتم من باین واماندگی دامان محمل را طبیب این بحر عشق است و کنارش ز نظر پنهان فکندی چون درین کشتی ز چشم انداز ساحل را طبیب اصفهانی