سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجودی شدم کوه تجلی از نگاه سرمه آلودی نه ما بود و نه من بودم نه تن بود و نه جان بودم نه خاکی بود و نه آبی نه آتش بود و نی دودی در آن جامع که من بودم نه مسجد بود و نه منبر نه دیری بود و دیاری نه ساجد بود و مسجودی از آن دم عشق می بازم که در عشقش نهان بودم نه عاشق بود و نی عارف نه معروفی نه موجودی خوشا آن نشئهٔ سابق که در میخانهٔ وحدت نه می بود و نه انگوری نه مقبولی نه مردودی طبایع بست چون صورت، تولد کرد خواهش ها فراوانی و ارزانی نه نقصان بود و نه سودی در آن بحری که من بودم نه گوهر بود و نه ماهی نه دریا بود و نی کشتی نه وارد بود و مورودی گذشت از حد سعیدا انتظار جلوهٔ آن قد قیامت می شود آخر ولیکن ای خدا زودی سعیدا یزدی