سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به گرد کوی جانان های های ساکنی دارم چو پای مور در این ره صدای ساکنی دارم رفاقت با چو من مشکل بود کس را در این وادی که دستی بر کمر چون کوه و پای ساکنی دارم به هر دم [آرزویی] سد راه خویش می بینم چو می آیم به سرمنزل هوای ساکنی دارم نمی ماند نهان در خاک مشت استخوان من که چون همت به دوش خود همای ساکنی دارم چه شد چون غنچه اوراق دل من گر پریشان شد درون پردهٔ دل دلربای ساکنی دارم نمی دانم سعیدا کی خزان رفت و بهار آمد در این وادی چو نی برگ و نوای ساکنی دارم سعیدا یزدی