سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیرون ز عقل هاست در این جا شمار عشق پیداست کار عقل و هویداست کار عشق صد جا شکسته ام سر خم گردن سبو نشکست یک نفس ز سر من خمار عشق رد می کند نخست و دگر می کند قبول اول خزان بیاید و آن گه بهار عشق آب بقا به ذایقه اش خون جامد است آن کس که کام یافته از چشمه سار عشق این است فرق کعبه و بتخانه نزد ما آن سنگ آستانه و این سنگسار عشق در چشم عشق هر دو جهان است یک صدا جام جم است آینهٔ زنگ دار عشق بازی نکرده جان و به خون تر شدی ز عجز یک داو بیش نیست جهان در قمار عشق این آهوان که روی به صحرا نهاده اند دارند جملگی هوس مرغزار عشق مجنون چه چیز و وامق و فرهاد کیستند [جایی] که گشته لیلی ایشان شکار عشق کوی جنید و وادی منصور فرق هاست این دار عقل آمد و آن دار، دار عشق جز عشق و عاشقی ز سعیدا سؤال نیست امروز تازه آمده است از دیار عشق سعیدا یزدی