سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ فتیله ای است که آتش گذاشتم به چراغ نشین به سایهٔ مژگان و [سرفرازی] کن ز چشم خویش در آیینه تازه دار دماغ ز عندلیب شنیدیم بی وفایی گل نه آن قدر که کشد دل دگر به گوشهٔ باغ نظر به سایهٔ مژگان فتاد و دانستم که سایه بان رخ خویش [کرده ای] پر زاغ ز قد و روی تو بوده است سرو و گل را آب ز چشم مست تو نرگس گرفته است ایاغ نشان خلق و مروت تو از که می پرسی زمانه ای که بر خود نمی دهند سراغ کسی که وسعت میدان خلق را گردید میان خلق سعیدا دگر ندید فراغ سعیدا یزدی