سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گو مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گو مباش شیشه دل کافیست مینا گر نباشد گو مباش تن ز جان و دل ز غیر دوست خالی می کنیم خواب را در چشم ما جا گر نباشد گو مباش آسمان کوه است و عالم کهف این کوه بلند در بن این کهف مأوا گر نباشد گو مباش نقش انسانیت ما ستر حال ما بس است جامهٔ دیبا و کمخا گر نباشد گو مباش چون ز آغوش پدر در چاه غم یوسف فتاد دیدهٔ یعقوب بینا گر نباشد گو مباش کشت با تیر نگاه و با زبان ناز گفت بی قراری چون سعیدا گر نباشد گو مباش سعیدا یزدی