سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
موج دریای جنون کی دست بر دل می زند می کشد میدان و هر دم سر به ساحل می زند پاسبان ماست چون افلاس هر جا می رویم نیست عاقل آن که با ما می رود دل می زند بی قرار عشق را آرام در فردوس نیست سالک این راه پشت پا به منزل می زند از رباط کهنهٔ خود ای فلک غافل مباش دایماً درویش بر دیوار خود گل می زند دل سعیدا طرفه بی باکی است در میدان عشق همچو جوهر خویش را بر تیغ قاتل می زند سعیدا یزدی