سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۲: کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد؟ ما در دل شب دیدیم فیضی که سحر دارد حسن کرمش ظاهر در صورت عصیان شد از ابر عیان دیدیم فیضی که قمر دارد جز بخل و حسد چیزی سرمایهٔ مردم نیست عیب است در این عالم آن کس که هنر دارد هستی به چه می ماند در نشئهٔ این عالم بحری است حبابی را پوشیده به بر دارد لخت جگری ای دل با اشک روان می کن زادی به رهش باید چون رو به سفر دارد بر دیدهٔ مهرویان ای دل چه شوی حیران دزدیده ز هر چشمی او با تو نظر دارد حق را به لباس حق دیدن نبود کاری در صورت باطل ها سیران دگر دارد جز حق سخنی دیگر بالا نکنی ای دل حق چون سر منصورت بر دار اگر دارد عمری است روان دارد خونابه ز راه چشم تا سرو قد او را دل تازه و تر دارد فردا که خرام آرد آن قامت سرو ای دل از خاک سعیدا را آن روز که بردارد؟ سعیدا یزدی