سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۶: نگریم بعد از این ترسم که دل خون جگر گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگریم بعد از این ترسم که دل خون جگر گردد نسوزم سینه را داغش مبادا چشم تر گردد ز خورشید جمالش نیست باکم بیم از آن دارم که خط پیدا شود بر آن رخ و دور قمر گردد به خاک آن کف پا روی خود می مالم و شادم که مس بر کیمیا چون برخورد البته زر گردد چه کم دارد که دارد خانه زادی همچو زلف خود که گه بر پایش افتد گه به قربان کمر گردد به این قدر گران ای ناز با کاکل چه می پیچی گذار این سر به پا افکنده را بر گرد سر گردد هوا خاکسترش را باز در پرواز می آرد مدان پروانه بعد از سوختن بی بال و پر گردد کمال خود سعیدا دیدن نقصان خود باشد اگر بینا شوی بر عیب خود عیبت هنر گردد سعیدا یزدی