سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۷: رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت قصد جان کردی و هر مو به تنم خنجر گشت داد و فریاد ز دست دل چون آینه ات هر که از من سخنی گفت تو را باور گشت تا شود در هوس عشق تو انگشت نما ماه، ابروی تو را دید و از آن لاغر گشت هر نهالی که به خوناب جگر پروردم سبز شد برگ برآورد ولی بی برگشت دور ما آمد و زاهد به خودش می پیچد دور عمامه به سر آمد و دوران برگشت مرده دل درد طلب را نشناسد هرگز هر که جان داشت کی از راه محبت برگشت؟ ز آتش داغ سعیدا چه خبر در عالم که نهان در ته پیراهن خاکستر گشت سعیدا یزدی