سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۶: غم دماغم را پریشان کرده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم دماغم را پریشان کرده است ناله جسمم را نیستان کرده است هر گدایی را که چون از خود گذشت فقر را نازم که سلطان کرده است هر که آسان دید دور چرخ را مشکلی را بر خود آسان کرده است می تواند جسم ما را جان کند جان خود را آن که جانان کرده است معنی آدم ز هر نقشی مخواه صورتش را گرچه انسان کرده است دایه اش بس مهربان است و لطیف طفل ما خود را گریزان کرده است از تبسم دوش در بازار عشق دلبر ما شکر ارزان کرده است کعبهٔ دل را نمی داند چه سود؟ شیخ گو قطع بیابان کرده است سر به جیب فکر، صوفی زان برد سیر جنت در گریبان کرده است تا به جوش آمد سعیدا بحر دل نطق ما را گوهرافشان کرده است سعیدا یزدی