سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷: کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب تا شد غزال چشم سیه رام آفتاب زان دم که ماه روی تو را دیده ام به خواب هرگز نبرده ام به غلط نام آفتاب زان رو که ناز گوشهٔ ابرو بود بلند مه می شود هلال به پیغام آفتاب لعل لبش به چشم سیاهش نمی رسد نسبت به جام می نکنم جام آفتاب آغاز مهر نیم دمی صبح صادق است یک شام بیش نیست سرانجام آفتاب هر شب برای داشتن [پاس] خاطر است مشعل فروزی فلک و بام آفتاب هرگز نیافت روزی خود غیر قرص نور تا لقمه خوار خوان تو شد کام آفتاب هرگز ندیده ایم سعیدا ز مفلسی یک خرقهٔ درست بر اندام آفتاب سعیدا یزدی