آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۹: فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی که همچو عمر، دمی بیش نیست یار کسی وفا بوعده گر این است امید گاهان را کسی مباد بعالم امیدوار کسی در آن دیار شدم خاک ره، که ننشیند بدامن کسی از رهروان، غبار کسی بر آن شدم که کنم منع دل ز عشق بتان ولی بدست کسی نیست اختیار کسی مرا چه سود ازین زندگی، که تا بودم نه کس بکار من آمد، نه من بکار کسی نشست غیر به پهلوی او، مباد آن روز که ناکسی بودش جای در کنار کسی چه غم ز بیکسی آذر، جز اینکه میترسم کسی نیاوردم نامه از دیار کسی آذر بیگدلی