آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۰: نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جانان؛
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جانان؛ مرا بیرون در باید کشیدن ناز دربانان چه در شیر تو کافر کیش مادر کرده در طفلی که شیرین در مذاق آید تو را خون مسلمانان؟! بتان ریزند اگر خونم، غم جانم نه؛ لیک از خون شود آلوده ترسم دامن این پاکدامانان اگر در چاک پیراهن نمایی نار پستان را ز غیرت خون شود دل در درون نارپستانان بکویش میروم ناخوانده از بیطاقتی هر دم ولی زان رفتنم شرمنده، چون ناخوانده مهمانان نه ترسم کآسمان برگردد از من، لیک از آن ترسم که برگردند از من بیگنه برگشته مژگانان خوش آن ساعت که نالان افتم از پی ناقه ی او را چو مجنون، از قفای محمل لیلی حدی خوانان مرا گر کشت ترسا زاده یی، خونم بحل بادش؛ بمحشر دامن او را مگیرید ای مسلمانان ببزم خاص جانان، نیست آذر را رهی آری گدایان را نباشد ره بخلوتگاه سلطانان آذر بیگدلی