آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۹۷: بربست محمل ماه من، از تن توانم میرود؛
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بربست محمل ماه من، از تن توانم میرود؛ غافل مباش ای همنشین از من که جانم میرود از من نهان دل رفت و، من جایی گمانم میرود؛ کآرم گر از دل بر زبان، دانم که جانم میرود دردا که تا از انجمن رفتی، برون چون جان ز تن؛ خوش کرده یی یکجای و من، صد جا گمانم میرود باشد کز آن خلوتسرا، بینی روان روزی مرا؛ گویی که این مسکین چرا، از آستانم میرود؟! از ننگ زاغ و جور خس، کنج قفس دارد هوس؛ گر بلبلی سوی قفس، از آشیانم میرود خلقی ز بیم خوی او، بر بسته رخت از کوی او؛ من کاش بینم روی او، تا کاروانم میرود سوی چمن زان رفته من، کاو را ببینم نه سمن؛ اکنون چه مانم کز چمن، سرو روانم میرود؟! از غیرتم خون شد درون، چون بشنوم از غیر چون؛ نامی که میغلطم بخون، چون بر زبانم میرود؟! لبهای آن شیرین پسر، دارد لبم از بوسه تر؛ چون میبرم نام شکر، آب از دهانم میرود! آذر پی سید من آن، سر حلقه ی صید افگنان چون آورد بر کف عنان، از کف عنانم میرود! آذر بیگدلی