آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۷۴: پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین نمیماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین نمیماند چو میرد کس، طبیبش بر سر بالین نمیماند! ز خسرو تلخ شد فرهاد را چون کام، دانستم که شیرین کام خسرو نیز از شیرین نمیماند بروی من که بودم باغبان، دربستی و غافل که در باغت گل از بسیاری گلچین نمیماند خطر دارد دل و دین هر دو در عشق تو؛ میدانم مرا گر دل نماند امروز، فردا دین نمیماند دو روزی گر ز من رنجد سگ کویت، نیم غمگین که هرگز دوستان را در دل از هم کین نمیماند شب هجرت ندارم دوستی بر سر چو بیماری که روز مرگ، هیچش دوست بر بالین نمیماند آذر بیگدلی