آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: آمدی، دیر و، دلم کز دوریت خون میگریست؛
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمدی، دیر و، دلم کز دوریت خون میگریست؛ زود رفتی و ندیدی، کز غمت چون میگریست؟! آنکه میخندید بر حالم، ز عشقت پیش ازین؛ گر باین زاری مرا میدید، اکنون میگریست شب، بکویت گریه میکردم من و، بر حال من؛ هر که را میدیدم آنجا، از من افزون میگریست گریم از روزی که یار از دست قاصد میگرفت نامه ی ما را، و میخواند و بمضمون میگریست گرنه، از خوی تو امشب داشت بیم آذر چرا گاه گاه از انجمن میرفت بیرون میگریست؟! آذر بیگدلی