اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی حیرتی هر دم به حیرت می فزودی کاشکی بلبل و پروانه نرد جانسپاری باختند نیم جانی داشتم می آزمودی کاشکی صبح در بزم تو می سوزد سپند آفتاب سینه صافم ز دل می سوخت عودی کاشکی علمی را سوختن بخشید اکسیر وفا آتش سودای ما می داشت دودی کاشکی چاکهای سینه ام درها به روی دل گشود خاطرم از خنده های گل گشودی کاشکی ساغر می در کفت آیینه گیتی نماست پاره ای احوال ما را هم نمودی کاشکی اسیر شهرستانی