اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من پر لبی تبخاله دارد از مبارکباد من در دل از شوخی خیالش هم نمی گیرد قرار دارد افسونی که هر دم می رود از یاد من بیستون گر معدن الماس باشد باک نیست تیشه از لخت جگر دارد به کف فرهاد من زور بازوی رسا دارد به افسونش چه کار دام را در خاک پنهان کی کند صیاد من گرد کلفت توتیا گردیده در چشمم اسیر تا خرابی کرد تعمیر دل آباد من اسیر شهرستانی