اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از صبر من آزرده شد تا چند آزارش کنم یک چند هم بیتابیی دانسته در کارش کنم در ظلمت بخت سیه عالم به او روشن نشد افروختم شمع وفا کز خود خبردارش کنم سوز محبت حسن را رنگین بهار دیگر است خود را بر آتش می زنم تا رشک گلزارش کنم بیگانه خوی من چها الفت پرستی می کند هر دم ز یادم می رود تا یاد بسیارش کنم زاهد به مستی دوستان عقد اخوت بسته است دل کو که تحسینش کنم جان کو که ایثارش کنم شبها به طرف کوی او بیدل روم همچون اسیر کز اضطراب دل مباد از خواب بیدارش کنم اسیر شهرستانی