اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸۵: نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش به رنگ آیینه از نور می کنند معاش نسب به ساغر جم می رساند آینه ام ز ساده لوحی من راز عالمی شد فاش چه گل ز باغ جراحت کسی تواند چید حذر کنید از این رازهای سینه خراش برات روزی ما را به ما نوشته قضا ز پاکی نظر خویش می کنیم معاش گهر به قطره اشک آشنایی ای دارد عجب که بحر نگردد ز گریه ام قلاش ز نقش پای توام چون نسیم غالیه چین به خاک راه توام چون غبار ناصیه پاش؟ ملامتم مکن ای دل که دوست می دارم ورع پرستی پنهان و باده نوشی فاش اسیر شهرستانی