اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۵: گر دست هوای تو به دلها نگذارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر دست هوای تو به دلها نگذارد خمیازه گلها به چمن پا نگذارد از بسکه زیاد مژه ات محشر نیش است ترسم که تپیدن به دلم پا نگذارد سرو تو چه شد کز چمن دیده نروید یادش نتواند که به دل پا نگذارد دارم گلی از بزم کسی جای دل امشب آیا بگذارد به منش یا نگذارد لب تشنگیم ریشه دوانیده به صحرا وقت است که نم در دل دریا نگذارد منع سفر بیخودی آسان نتوان کرد رفتیم بگو شوخی ایما نگدازد دشت از گل اشکم شده باغ دل پرخون نامش چمن آبله پا نگذارد غارت زده بیداد گران دلشده مستان دل سختی او شیشه به خارا نگذارد غارتگر شوخی است اسیر آن نگه مست ترسم دل ما را به دل ما نگذارد اسیر شهرستانی