اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۲: چه شد گردیده ام حیران لبم خاموش می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه شد گردیده ام حیران لبم خاموش می گردد شب وصلت در و دیوار چشم و گوش می گردد مروت پروری عاجز نوازی اینچنین باید تحمل کیش می بیند تغافل کوش می گردد چو مضمونی که در دل بگذرد نازک خیالان را سخن هر دم به گرد آن لب خاموش می گردد نه ساقی می شناسد نی صراحی نی قدح نی می دل دیوانه من خود به خود بیهوش می گردد گدازد سینه عاشق ز تاب دل اگر بیند که دوزخ از پر پروانه ای خس پوش می گردد اسیر از تیر مژگانی چنین عاجز شدم ور نه ز تیر آه من افلاک جوشن پوش می گردد اسیر شهرستانی