اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۳: دامان پاک عاشق و برگ سمن یکی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دامان پاک عاشق و برگ سمن یکی است خاکستر وفا و عبیر چمن یکی است هر جا که هست در قدم یار خوشنماست سروی چو نیست رونق دشت و دمن یکی است از وصل در گدازم و از هجر در خمار بیدرد را گمان که مگر درد من یکی است دلتنگی و بیهده کردی شکار او قدر گداز و قیمت دل سوختن یکی است من محو جلوه گشتم و او مست یار اسیر نازم به دولتی که دل یار و من یکی است اسیر شهرستانی