اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۸: خلوت جان را تجلی از چراغ سینه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلوت جان را تجلی از چراغ سینه است پنبه داغ دل خون گشته داغ سینه است در بهارش هر قدر حیرت تماشا می کند گلشن سیر بنا گوشت دماغ سینه است صبح و شامم از گل داغ محبت گلشن است روز خورشید دل است و شب چراغ سینه است هر سرمویش به هم بد مستی خون می کنند عاشق دیوانه را رحمت سراغ سینه است از خیالت باغبان گلشن خویش است اسیر سیرگاهش از گل زخم تو داغ سینه است اسیر شهرستانی