اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۲: بزم حیرت را چراغ از دیده ما روشن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بزم حیرت را چراغ از دیده ما روشن است آنچنان کز اشک مجنون چشم صحرا روشن است ناخدا داند که طوفان است او را سرنوشت گر سوادش از خط یک موج دریا روشن است؟ بسکه ذوق دیدنت داریم بعد از سوختن دیده آیینه هم از صحبت ما روشن است بازوی فرهاد را نازم که شد خاک و هنوز از شرار تیشه او چشم خارا روشن است اسیر شهرستانی