اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۳: دل را بسوز و درد نهان را دوا طلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل را بسوز و درد نهان را دوا طلب چون شعله از گداختگی توتیا طلب وحشت طراز نرگس مستش بهانه جوست بیگانه شو از او نگه آشنا طلب آسودگی نتیجه دهد خاکساریت صندل برای درد سر از خاک ما طلب اندوه روزگار به وارستگی گذار درمان درد خویش ز دارالشفا طلب ترک جهان نشان دو عالم گرفته است بی مدعا چو گشت دلت مدعا طلب با حرص گر دلت نتواند جدل کند دست نیاز خواه و زبان دعا طلب آسودگی چکیده صاف شکستگی است این شهد ناب را ز نی بوریا طلب پر دیده ایم نقص ندارد توکلت زنهار اسیر مطلب خود از خدا طلب اسیر شهرستانی