سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۰۰: چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زده که برق، دست ندارد به کشت آب زده درین چمن بجز آشفتگی نصیبی نیست مرا که آب چو گل می کند شراب زده چه مقصد است ندانم عبث درین وادی چو گردباد دوم چند اضطراب زده؟ مقام عیش شهان است هر کف خاکی برین صحیفه به سر چون تو انتخاب زده نشان پنجه ز رویش نمی رود تا حشر ازان تپانچه که حسنت بر آفتاب زده مپرس حال گل و لاله چون به باغ آمد کزو چو سایه شود سرو آفتاب زده سلیم از ستم چشم مست او یک دم ز گریه بس نکند همچو طفل خواب زده سلیم تهرانی