سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۰۴: چو بلبل باعث شوریده گفتاری نمی دانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو بلبل باعث شوریده گفتاری نمی دانم چو گل تقریب این آشفته دستاری نمی دانم مکن عیبم اگر بر حال خود هرگز نپردازم که من می خواره ام، آیین غمخواری نمی دانم مرا شور جنون از راحت تجرید غافل کرد چو فیل مست، قدر این سبکباری نمی دانم گرفتم عالم از من شد، مرا عقل معاشی کو جهانگیری چه حاصل چون جهانداری نمی دانم درشتی گر به کار آید، ترا ای گوهر ارزانی که من چون رشته، کاری غیر همواری نمی دانم چنان از بی سبب آزردنم شرمنده ای از من که من خوی ترا ای دوست، پنداری نمی دانم! برای عاشق آزاری ترا عذری نمی باید چه خواهد شد اگر گویی که دلداری نمی دانم چو بلبل بس که نالیدم، ز گلزارم برون کردند چه می خواهد ز من این ناله و زاری نمی دانم سلیم از کف خریداران متاعم مفت می گیرند که چون یاران دیگر، من دکانداری نمی دانم سلیم تهرانی