سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۷۹: خوش آن که بینم روی او، وز اضطراب از خود روم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن که بینم روی او، وز اضطراب از خود روم بر پای آن سرو روان افتم چو آب از خود روم با او شبی می خورده ام، نبود عجب کز یاد آن چشمم چو بر ساغر فتد، همچون حباب از خود روم در خواب او را دیده ام، صدبار در هر ساعتی از شوق بستر افکنم افتم چو خواب از خود روم تا کی درین نخجیرگاه از شوق صید آرزو هرگاه تیری افکنم همچون شهاب از خود روم در آتش عشق بتان، دل را به حسرت سوختم اکنون ز هرجا بشنوم بوی کباب از خود روم از شوق مشکین کاکلی در باغ و بستان چون سلیم بینم چو شاخ سنبلی در پیچ و تاب، از خود روم سلیم تهرانی