سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵۶: ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غلتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غلتم به روی سبزه موج آب چون غلتد؟ چنان غلتم درین وادی که هر نقش قدم سرچشمه ی خضری ست به خاک از تشنگی تا چند چون ریگ روان غلتم غریبی آن چنان دارد مهیا برگ عیشم را که می افتم به روی گل اگر از آشیان غلتم شکسته رنگی اهل درد را سامان رعنایی ست چو هندو گر خودآرایی کنم بر زعفران غلتم به تیغ کوه چون ابر بهاری سینه می مالم نیم شبنم که گل بستر کنم بر روی آن غلتم به روی یکدگر مستان چو موج آب می غلتد بده پیمانه، ای ساقی، که من هم آنچنان غلتم سلیم از پیکرم جز داغ دل ظاهر نمی گردد به هر جانب که همچون قرعه زار و ناتوان غلتم سلیم تهرانی